دنیزدنیز، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات شیرین

روزاولا و دندون دوم

1390/2/18 5:17
نویسنده : مامان لیلی
1,393 بازدید
اشتراک گذاری

از وقتی از مسافرت اومدیم عزیز دلم تب کردی بدون دلیل !

خیلی بی حال بودی همش دوست داشتی تو بغلم باشی خیلی دلم برات میسوخت عزیز دلم خیلی نگرانت شده بودم آخه برای چی تب کردی؟

دندونت که در اومده بود علائم سرماخوردگی هم نداشتی!

سریع از دکترت وقت گرفتم با بابایی رفتیم پیش دکتر همه چیز خوب بود دکتر هم اول متوجه نشد چی شده داشت برات ازمایش ادرار مینوشت که یهو بلند شد اومد پشت گوشتو دید گفت بله روزاولا گرفته نگران نباشید ببین پشت گوشش ورم داره یه ذره رگهاش معلومه

گفتم حالا چی میشه خیلی نگرانت بودم تا حالا اسمشو نشنیده بودم دکتر گفت چیزی نیست سه تا چهار روز تب میکنه بعد دونه های قرمز بدشو پر میکنه بعد از دو سه روز از بین میره

فقط استامینوفن داد تا تبتو بیارم پایین گفت اگه چمعه تبت قطغ نشد ببریمت بیمارستان

خدا را شکر همونی شد که دکتر گفت و زیاد تبت ادامه نداشت ولی از روز بعدش تموم بدنت پر از دونه های قرمز شد اصلا حوصله نداشتی با بابایی رفتیم باغ باباجون اینا تا سرت گرم باشه اونجا همه دایی ها بودند .

در همین حین هم دیدم داری بازم دندون در میاری یکی دیگه از پایین.

عزیز دلم خوشگلکم فدات بشم من تو رو مریض نبینم.

پی نوشت1:

در مطالعات بعدی اینجانب در مورد این مریضی مشخص شد این بیماری در بزرگسالان وجود داره به صورت نهفته واز طریق بزاق دهان به نی نی ها منتقل میشه.حالا این وسط که مریض بوده؟!متفکر

 

پی نوشت 2: راستی به مناسبت دومی دندونت خودم یه اش دندونی تو باغ باباجونت برات درستیدم. همه دوست داشتند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)