دنیزدنیز، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات شیرین

چقدر عجله داری عزیز دلم

1390/3/7 2:13
نویسنده : مامان لیلی
532 بازدید
اشتراک گذاری

همیشه فکر می کردم چه لذتی داره بچه دار شدن که همه به دنبال اون هستند ولی از وقتی اومدی می بینم که اونایی که بچه دار نمیشند چقدر حسرت به دلشون باید باشه که همچین لحظات نابی رو نمی بینند خدایا ممنون و هزار بار شکرت از این که منو لایق این دونستی که بتونم لحظه لحظه بزرگ شدن این کوچولوی دوست داشتنی رو ببینم.

دیشب سه تایی رفته بودیم پیاده روی و بعدش هم رفتیم ساندویچ بگیریم و بیایم شام رو دور هم تو خونه بخوریم شما عزیز دلم عاشق گربه ای و تا میبینیش می گی میو میو و دستاتو به علامت اینکه بیا به طرفش دراز میکنی. منتظر گرفتن سفارشمون بودیم منو تو اومده بودیم بیرون تا پیشی میومیو ببینیم دیگه خسته شدم رفتم لب سکو نشستم داشتم باهات بازی میکردم و می خوابوندمت روی پاهام سرت اویزون میشد به سمت پایین زیر گلوتو میخوردم غش میکردی از خنده در همین حین که دهنت باز بود دیدم وای چه خبره رو لثه های بالاییت ٤ تا دندون داری با هم در میاری یکیش هم ورم کرده خونمردگی زیرش هست .

وای که چقدر دلم برات سوخت چه دردی رو داری تحمل میکنی و دم نمیزنی من میمیرم برای این صبوری تو.

 

دوستت دارم عسلمممممممم

خوشگل مامان الان دیگه به راحتی از

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نفس
16 دی 90 10:55
مرسی از حضورت عزیزم این دستورش اگه سوالی داشتی بپرس http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=139739