گل من در باغ گلهای اصفهان

عزیز دلم با هر مسافرتی که میای کلی به شیطونیات و کارای جدید اضافه میشه. از دیروز که اومدیم کلی دورو برت  شلوغه. همه عاشق رنگ چشمای خوشگلتند. اولین روز اولین عید زندگیت رفتیم باغ گلهای اصفهان. بی مناسبت نبود این رفتنمون چون ما امسال یه گل زیبا داشتیم که میخواستیم اولین روز اولین بهار زندگیشو در میون باغ گلها جشن بگیریم واسش. من و بابایی کلی ذوق داریم چون امسال یه خانواده کاملیم یه جمع سه نفره  بی عیب و نقص. که هر سه نفرمون عاشق همدیگه ایم. هممون وجودمون در گرو وجود دو نفر دیگست وقتی یکی از ما نباشه انگار یه پایه از زندگیمون نیست دو تای دیگه تو لک میرند تا اون یکی بیادش. من و بابایی که بدون تو یه لحضه هم نمیتونیم زندگی کنیم.

عاشق موبایلی.میتونی بگی مامان و بابا به تازگی هر چیزی که هیجان زدت میکنه میگی اِده یعنی بده.وای که میخوام بخورمت . از وقتی بوی بهار اومده از دماغ مبارکتم داره آب میاد منم از ترس اینکه یهو تو مسافرت سرما نخوری دارم بهت شربت میدم قیافت موقع شربت خوردن دیدنیه. برات گفتم که از روز ۲۵ بهمن ساعت ۱ ظهر شروع کردی ۴ دستا پا رفتن ؟ الان که مهارت کافیو پیدا کردی و مثل فشنگ از یه طرف اطاق به طرف دیگه میری!!!!!!!

الان داری برای راه رفتن تمرین میکنی داری به سرعت هر چه تمامتر تلاش میکنی تا راه بری من نمیدونم این همه عجله برای چیه؟

از ماشین برای مدت طولانی متنفری دوست داری زود تر برسی به مقصد و پیاده بشی و راه بری.

از بادکنک بادشده بدت میاد از اینکه بزارندت تو پتو و تابت بدت بدت میاد. از جایی که پر سر و صدا باشه بیزاری.

وقتی دنبالت میکنند یه نگاه عاقل اندر سفیه به ادم میندازی که ادمو شرمنده میکنی که حرکت چیژی انجام داده.

در عوض وقتی در خونه باز بشه و بفهمی میخوایم بریم بیرون همینجوری مثل فنر بالا و پایین میری.

دوستت دارم مامانی

گفتم عاشق نی نی هایی؟ تو هر جمعی باشیم میگردی اونایی که کوچیکتر از همه هستند رو پیدا میکنی و دوست داری باهاشون بازی کنی

قربونت برم همه چیزو خوب میفهمی دیگه وقتی باهات حرف میزنیم دقیقا متوجه میشی چی میگی و خوب گوش میدی هر وقت بگیم نه دست نزن مثل یه خانم تمام عیار گوش میدی و دست نمیزنی.

فدای تو من بشم اخه که اینقدر دوست داشتنی هستی مامان