دنیزدنیز، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات شیرین

یه مطلب از نی نی سایت

1390/3/12 2:39
نویسنده : مامان لیلی
547 بازدید
اشتراک گذاری


داشتم مرور میکردم روزایی که با دوستام تو نی نی سایت از قبل از به دنیا اومدنتون تا حالا مصاحبت داریم رو که دیدم مطالبی اونجا در موردت نوشتم که فراموش کردم اینجا برات بنویسم به همین خاطر گفتم الان خالی از لطف نیست برات بزارم

تاریخ 15/12/89

منم از كاراي دنيز بگم كه از روز 25 بهمن ساعت 1 ظهر شروع كرد به 4 دستا پا رفتن از وقتي 6 ماهش تموم شد شروع كرد به نشستن. الانم داره دستشو ميگيره به مبلا يا ميله تختش مي ايسته.
به طور كامل مامان ميگه. مه مه و بابا هم ميگه. هروقت غذا ميخوره ميگه به به. عاشق ماست و فرني و نون سنگك و شيرو چايي نباته. سوپشم ميخوره نه با اشتياق.تخم مرغم اولش خوب ميخوره ولي دو قاشق كه ميخوره بقيه رو تف ميكنه.
عاشق تبليغ چاكلزه. با اهنگهاي سنتي هر وقت ميشنوه ميخ ميشه هر جا كه باشه و در هر حالتي.به من و باباشم نگاه ميكنه ببينه ما هم خوشمون اومده يا نه.
يه چند وقتيه هر كي لباس ميپوشه بره بيرون ميپره بغلش يا اگه رو زمين باشه تند تند ميره پاچشو ميگيره. تازگيا هم پشت سر باباش گريه ميكنه.
هر چيزي هم ميبينه با تعجب پشت سر هم ميگه اِ اِ

 نون سنگك رو ميريزم تو شير كه جوشيده شده بعد ميزارم خوب خيس بخوره بعد از تنظيف رد ميكنم طوري كه غليظ باشه يعني از نون هم تو شيري كه از پارچه مياد بيرون باشه كمي شگر ميريزم توش ميدم دنيز بخوره خيلي دوست داره( از اونجايي كه من و عليرضا هر دو با سرلاگ و غذاهاي صنعتي مخالفيم سعي ميكنم از مواد طبيعي براي دنيز يه چيزي تو مايه هاي سرلاك خودم درست كنم اره عزيزم اين همون سرلاك گندمه

ابتدا شير را ميزاري ميجوشه بعد در يك كاسه شير به اندازه 5 تا 6 قاشق غذا خوري ميريزي و نون سنگك را در ان خورد ميكني ميزاري حسابي نون خيس بخوره تا حالت خميري پيدا كنه و شير خورد نون بره (نه اينكه خيلي هم خشك بشه كه از تنظيف رد نشه)بعد مواد را از تنظيف رد كرده به طوري كه شير با عصاره نون بيرون بياد كمي شكر ميزني ميدي ني ني نوش جونش ميكنه )

تو سوپ دنيز كدو و هويج و گوشت مرغ يا ماهيچه و عدس و برنج و جعفري و گشنيز ميريزم و همرو بخار پز ميكنم بعد با كره ميدم ميخوره (گوشت را با هويج و كدو و كمي جعفري در طبقه بالاي بخار پز ميزارم در طبقه پايينش تو ظرف مخصوص برنج يه قاشق برنج شسته شده ميريزم با عدس پخته شده ميزارم بپزه در حين پخت اب گوشت با سبزيجات ميريزه تو ظرف برنج و عدس و برنج وعدس با بخار اب و اين اب گوشت پخته ميشه در اخر تو ظرف كه برنج هست كه پخته شده اب هم جمع شده كه خاصيت گوشت و سبزيجات تو اون اب هستش خب!

حالا ميام برنج و عدس رو ميكس ميكنم با همون اب. از اونجايي كه پوست عدس رو نگرفتم ودنيز هم نميتونه اونو هضم كنه ميكس شده را از صافي رد ميكنم تا پوسته هاي عدس حدا بشه و يه لعاب از برنج و عدس دارم حالا گوشت و سبزيجات را با اين لعاب ميكس ميكنم اگر ديدم كه كمي غليظ شد به مقدار كافي و مورد نظر اب جوشيده شده اضافه ميكنم با كره ميدم دنيز بخوره.

يه نكته كه بايد بگم اينه كه اگر از گوشت ماهيچه يا كلا قرمز استفاده كردم با توجه به تجربه اي كه پيدا كردم دنيز نميتونه راحت هضم كنه در نتيجه گوشت را هم با برنج ميكس مي كنم و از صافي رد ميكنم تا عصاره گوشت فقط در سوپ باشه مخصوصا ماهيچه كه گوشتش ريشه اي تره)

22/12/89

از روز جمعه  يه كلمه ديگه ياد گرفته هر چيزيو كه بخواد ميگه اِده يعني بده

6/1/90

 دنيز  چند شبه بي قراري ميكنه مخصوصا ديروز كه چشماشو بسته بود و همش جيغ ميزد وقتي هم بيدار بود فقط در صورتي كه ميبرديمش بيرون ساكت بود در غير اينصورت همش نق ميزد ابريزش بيني هم داره ولي نه تب داره نه گلو درد.

از وقتي بهش غذا دادم از اول ماه 8 بدنش دونه هايقرمز زد بيرون و بعد خشك شد و بعد پوسته پوسه شد البته فقط پشتش. دكترش گفت حساسيت به يكياز مواد غذايي دار كه من فكر كنم به كدو حساسيت داره چون از وقتي قطع كردم ديگه دون دون نشد

7/1/90

الان ليلي داغون ليلي كوفته ليلي خسته ليلي افسرده از بس دنيز از صبح كه بيدار شد جيغ زد و گريه جگر سوز سر داد حالا بردمش يه پيادهروي در پارك كودكان بازم اونقدر گريه كرد بچم كه خوابيد

22/1/90

ديروز بردمش پارك آخه عاشق بچه هاست بعد يه عالمه سرسره بازي كرد وقتي من خسته ميشدم هي با پاش ميزد كه دوباره بزارمش تو سرسره خودش دستاشو ميزاشت دو طرف سرسره ميومد پايين كلي هم ذوق ميكرد
يه دوست مرداديم پيدا كرد كه اونم دندون نداشت و مثل دنيز شيطون شيطون بود.

بعد از پارك هم يه ماساژ و يه حموم گرم و يه غذاي خوب خورد و تا حالا خوابيد

دنيز هم دست دسي نميكنه ديگه با كمك مبلا راه ميره انگار واسش كسر شانه كه 4 دستاپا راه بره تا جايي كه بتونه راه ميره. ناناي ميكنه به علاوه كلماتي كه قبلا ميگفت بيا و توپ هم ميگه

2/2/90

دنيز كه تا هنوز تاب رو كشف نكرده بود عاشق سرسره بود ولي از وقتي مزه تاب بازي رفته زير دهنش تا ميريم پارك با يه ذوقي ما رو به سمت تاب ميبره و كلي اصوات مختلف از خودش در مياره از بس كه تاب رو دوست داره. وقتي هم ميشينه مگه مشه بلندش كرد با گريه برش ميداريم

دنيز دو روزه ديگه دستاشو ول ميكنه وايمسته

ديشب بالاخره مادر و بچه رو آقاي پدر از هم جدا كرد و دنيز تو تخت خودش خوابيد. واي كه اولش چقدر دلم براش تنگ شده بود ولي خب چاره نداشتم آقاي پدر ديگه شاكي بود ولي خب از طرفي هم خيلي خوب بود دنيز فقط يه بار بلند شد شير خورد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

4/2/90

گنجشك لالا سنجاب لالا
آمد دوباره مهتاب لالا
لالا لالا لالايي لالالالايي لالالالايي

”گل زود خوابيد مثل هميشه
قورباغه ساكت خوابيده بيشه
لالا لالايي لالالالايي لالا لالايي لالا لالايي

جنگل لالا لالا بركه لالالا

شب بر همه خوش تا صبح فردا
شب بر همه خوش تا صبح فردا
لا لا لالايي لا لا لالايي لا لا لالايي لا لا لالايي لا لا لالايي لا لا لالايي لا لا لالايي لا لا لالايي لا لا لالايي لا لا لالايي


اين لالايي منو ياد كودكي خودم ميندازه دنيز هم خيلي دوست داره

5/2/90

دختر ما از خانواده همسرمون ارث برده و خيلي محتاطه تا حالا از تخت گوش شيطون كر نيفتادهتا اين اواخر هم روي تخت خودمون ميخوابيد ولي هر وقت هم كه بي صدا بيدار ميشد تا لب تخت ميومد و و وقتي ميديد نميتونه بياد پايين گريه ميكرد ولي باز هم ميترسم بيفته به همين خاطر چند شبه با آقاي پدر بازي از تخت اومدن پايين رو انجام ميديم داريم به دنيز ياد ميديم كه با پاهاش بياد پايين و وقتي با پا مياد پايين حسابي براش دست ميزنيم و با صداي بلند تشويقش ميكنيم البته هنوز تو حافظه اش نرفته و فقط همون موقع يادش ميمونه ولي بايد بازم باهاش تمرين كنيم


7/2/90

 

واي خدا چه رحمي به دنيز كرد !!!!!!!!!!!

خدا چه رحمي به من كرد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

الان رفتم تو اطاق خواب ديدم اطو از ميز اطو اويزونه و سيمش هم تا دم در اومده معلوم بود دنيز كه عاشق سيمه سيم رو كشيده در پي اون اطو هم اومده جلو اگه ولش نميكرد سيم و بياد طرف من اطو خورده بود تو سرش

واي خدا را شكر كه يهو صداش كردم اونم اومد سمت من



٢٤/٢/٩٠

از دنيز براتون بگم
علاوه بر كلماتي كه قبلا ميگفت اين كلمات هم بهش اضافه شده: واي - اوخ- رفت- بيا-نيست-علي

الان ديگه خودش مي ايسته و دست ميزنه

با هزار بدبختي هم تو كالسكه ميشينه به نظرتون تو صندلي ماشين خواهد نشست؟


١٠/٣/٩٠

دنيز هم دستشو ول ميكنه دو سه قدمي ميره ولي يهو يادش مياد داره خودش ميره ميترسه ميشينه بچم هنوز اعتماد بنفس نداره

دنيز صبحونه كه ساعت 11 ميخوره اخه تا اون موقع خوابه خيلي از حريره بادوم استقبال ميكنه عدسي دوست داره تخم مرغ شل شده باشه ميخوره با كره . نون پنير هم ميخوره نه خيلي. فرني ميخوره . اصلا سرلاك دوست نداره من براش ولي با نون سنگك و شير و بادوم و و موز سرلاك درست ميكنم اونو دوست داره.

بهش پلو ميدم با گوجه و مرغ و سيب زميني و هويج و كمي جعفري خيلي دوست داره
عاشق كبابه وقتي كباب تو دستم ميبينه اواز ميخونه و ميخنده چلو كباب با گوجه هم خيلي دوست داره



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)